کد خبر: 1331754
تاریخ انتشار: ۱۰ آذر ۱۴۰۴ - ۰۵:۴۰
گفت‌و‌گو با سیدمجتبی حسینی، نویسنده کتاب «سرزمین پسته»
 روایت پیشرفت فقط در کارخانه‌ها نیست سید مجتبی حسینی، نویسنده کتاب «سرزمین پسته» در گفت‌و‌گو با ما از سختی‌های رسیدن به شاهدان واقعی تاریخ، چالش روایت موضوعات پیچیده اقتصادی و صنعتی برای مخاطب عام و ضرورت بازنگری در فهم توسعه در ایران سخن می‌گوید.   

جوان آنلاین: سید مجتبی حسینی، نویسنده کتاب «سرزمین پسته» در گفت‌و‌گو با ما از سختی‌های رسیدن به شاهدان واقعی تاریخ، چالش روایت موضوعات پیچیده اقتصادی و صنعتی برای مخاطب عام و ضرورت بازنگری در فهم توسعه در ایران سخن می‌گوید. 

موقع جمع‌آوری خاطرات خانوادگی و حرف‌های قدیمی‌ها، کدام بخش بیشترین چالش را برای‌تان ایجاد کرد؟
کلاً در کار تاریخ شفاهی و سرزدن به خاطرات افراد، من همیشه با یک چالش تکراری روبه‌رو هستم: اینکه چقدر دیر سراغ آدم‌ها رفتم و چقدر دیر به ذهنم رسیده که چنین کاری را انجام بدهم. بسیاری از افرادی که درگیر موضوع، پروژه یا رویداد بودند، یا از دنیا رفته‌اند، یا اگر در قید حیات هستند، دیگر آن جزئیات و تصاویر دقیق در ذهن‌شان نیست. 
این برای آدم حسرت بزرگی است؛ چون وقتی موضوع برایش پررنگ می‌شود، می‌بیند بخش زیادی از اطلاعات و آدم‌ها دیگر در دسترس نیستند و از دست رفته‌اند. در نتیجه همیشه بخش‌هایی از ماجرا مبهم باقی می‌ماند. 
از طرف دیگر گاهی آدم‌هایی هستند که اگر در دسترس بودند، بسیار دقیق، جزئی و شیرین می‌توانستند ماجرا را روایت کنند، چون خودشان «شخص اول» آن اتفاقات بوده‌اند. اما وقتی دیر به سراغ موضوع می‌رویم، ناچاریم روایت را با یک یا دو واسطه بشنویم و این هیچ‌وقت به کیفیت روایت مستقیم خود فرد نمی‌رسد. 

در کتاب از تجربه توسعه رفسنجان به‌واسطه پسته صحبت کرده‌اید. این تجربه چه چیزی می‌تواند برای امروز ما داشته باشد؟
این سؤال بیشتر در حوزه مدل‌های توسعه است و علمای توسعه باید دقیق‌تر درباره‌اش صحبت کنند؛ اما آنچه من در فرایند پژوهش کتاب به آن رسیدم این بود که ما معمولاً توسعه را یک امر «بالا به پایین» می‌دانیم. یعنی انتظار داریم یک دولت یا نهاد بسیار قدرتمند بیاید، برنامه‌ریزی کند، طراحی کند، اجرا کند و توسعه را پیش ببرد. 
شاید این مدل در جا‌هایی مثل چین، امارات یا قطر جواب داده باشد، اما در خیلی از نقاط دنیا توسعه از پایین به بالا شکل گرفته است؛ با آزمون و خطا، تلاش مردم، ساختن چیز‌های کوچک و بنا کردن چیز‌های بزرگ‌تر روی آنها. دولت‌ها هم در برخی دوره‌ها به این روند کمک کرده‌اند، نه اینکه از ابتدا همه‌چیز را طراحی کرده باشند. 
به نظرم توسعه کشاورزی نیز در بسیاری از جا‌ها با همین الگو پیش رفته است، نه با یک برنامه‌ریزی کاملاً از پیش‌طراحی‌شده و متمرکز. 

چطور توانستید هم اطلاعات دقیق جمع کنید و هم کتاب را جذاب و داستانی بنویسید؟
در سال‌های اخیر یک زیرژانر در ادبیات ایران شکل گرفته که به آن «روایت پیشرفت» می‌گویند. آثار مختلفی در این حوزه نوشته شده؛ از مستندنویسی درباره کار‌های صنعتی و دانش‌بنیان مثل رویان و توربین‌سازی تا خط لوله‌های جنوب. «سرزمین پسته» هم ذیل همین ژانر قرار می‌گیرد. 
چالش اصلی این ژانر این است که در موضوعات صنعتی و دانش‌بنیان، انبوهی از اصطلاحات فنی و مسائل تکنولوژیک و نظری وجود دارد که فهم‌شان سخت است هم برای نویسنده و هم برای مخاطب. وقتی کتاب قرار است برای عموم نوشته شود، این موضوع پیچیده‌تر می‌شود. 
در «سرزمین پسته» نیز این مشکل وجود داشت. بحث‌های تخصصی کشاورزی و اقتصادی زیاد بود و ناگزیر باید از دل همین مباحث روایت را پیش می‌بردم. برای اینکه مخاطب سردرگم نشود و درگیر مسائل تکنیکال نشود، سعی کردم تا حد امکان مسائل اقتصادی را ساده‌سازی کنم، جزئیات فنی را کم کنم و تعداد شخصیت‌ها را نیز کاهش دهم. مثلاً از میان حدود ۵۰‌نفر، فقط روی پنج نفر متمرکز شدم. شاید این از یک جهت اجحاف باشد، چون پسته‌کاری یک کار کاملاً جمعی بوده، اما در روایت نمی‌توان همه خطوط موازی را هم‌زمان پررنگ کرد و پیش برد. 
نمی‌دانم چقدر موفق شده‌ام؛ قضاوت با مخاطب است. فقط تلاش کردم خطی روشن و قابل فهم در ذهن خواننده ایجاد شود. 

اگر بخواهید درباره محصول یا شهر دیگری مثل «سرزمین پسته» کتاب بنویسید، کدام منطقه یا محصول ایران ظرفیت داستانی بیشتری دارد؟
در نگاه اول به نظر می‌رسد محصولات اساسی و هویتی ایران بیشترین ظرفیت را دارند؛ مثل فرش، زعفران، خاویار و حتی نفت. اینها همگی می‌توانند موضوع کتاب‌هایی در روایت پیشرفت باشند. 
اما واقعیت این است که هر گوشه ایران اگر کمی روی آن زوم کنیم، پر از قصه است. حتی اگر اقتصاد یک محصول خیلی بزرگ نباشد، آدم‌های جذاب و خلاقی پیدا می‌شوند که چالش‌های عجیب و غریب را با سخت‌کوشی پشت سر گذاشته‌اند و محصول‌شان هم کیفیت قابل توجهی دارد. 
در نقاط مختلف ایران می‌توان چنین موضوعاتی پیدا کرد: از یک پارچه محلی در کرمان مثل «پته دوزی» گرفته تا یک فعالیت دانش‌بنیان در نقطه‌ای دیگر. این قصه‌ها کم نیستند. 
به نظرم باید ژانر روایت پیشرفت را وسیع‌تر دید. فقط به کارخانه‌ها و پروژه‌های صنعتی، نظامی یا های‌تِک نباید محدودش کنیم. موضوعاتی که های‌تک نیستند، اما ارزش فرهنگی یا اجتماعی دارند، می‌توانند روایت‌های جذابی بسازند. 
همچنین لازم نیست فقط سراغ حوزه‌هایی برویم که همیشه موفق بوده‌اند. محصول یا صنعتی که فراز و فرود دارد هم ارزش روایت دارد. مثلاً فرش ایران یک زمانی محصول محبوب بازار اروپا و امریکا بود، اما امروز رقیبان جدیدی آمده‌اند و شرایط تغییر کرده. همین فراز و فرود خودش یک روایت جذاب است.

برچسب ها: نویسنده ، کتاب ، فرهنگ
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار